Cornus 2013

وای از اولم اشتباهی بودم ...

Cornus 2013

وای از اولم اشتباهی بودم ...

یک پسر در حمام



یک پسر در حمام


ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره


۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده

۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه


ساعت
۴:۱۵ بعد از ظهر

تیز هوشیه مادر زن ...

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : " من میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم . "
حدود یک هفته بعد ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد ؟ " "خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد
."
او در ایمیل خود نوشت : مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده . " با عشق، مسعود

روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود : پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود. با عشق ، مامان

شادمهر

 

کاش نمیرفتی ...

چی میشه ؟!

 

 چی میشه همه مثل هم باشن ؟

 چی میشه همه عشق رو بفهمن ؟

 چی میشه کسی واسه پول زندگی نکنه ؟

 چی میشه همه بتونن رو حرفشون بمونن ؟

 چی میشه دروغ و کلک نباشه ؟

 چی میشه تو دنیا هیچ مرزی وجود نداشت ؟

 چی میشه که همه تو یه سطح زندگی کنن و کسی تو حسرت زندگی این و اون نباشن ؟

 چی میشه این مصطفی یکم آدم شه ؟

 سروش مثل قبلآناش شه ؟

 چی میشه داود همرو اذیت نکنه ؟

 چی میشه من یکم اراده داشته باشم ؟

 چی میشه ایم خواننده ها یکم از عشقای پایدار بخونن ؟

 چی میشه مامان بابا ها همیشه با بچه هاشون خوب تا کنن ؟

 چی میشه همه با خانوادشون باشن ؟

 چی میشه من یه روزی یه آدمی شم که کسیو اذیت نکنم ؟

 چی میشه همه باهم روراست باشن ؟

 چی میشه هرکی یه سقف واسه خودش داشته باشه ؟

 یه سقفی مثل آسمون که هیچ وقت رو سرش خراب نشه و همیشه واسش رحمت باشه .

 چی میشه من یکم قدر لحظه هامو بدونم ؟

 چی میشه کسی دیونه نشه ؟

 چی میشه همه سالم باشن و زندگی کنن ؟

 چی میشه دنیا کلمه ی خیانت رو از کلمه های خودش حذف کنه ؟

 چی میشه همه تو صلح و صفا زندگی کنن ؟

 چی میشه ... ؟

 چی میشه مامانیم زنده شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 ببینید این دنیا چقدر چی میشه داره !!!!!

 تازه این نصفه اون چی میشه هاییه که تو سر منه

 اگه میخواستم همشو بگم میشد 200 صفحه ...

 تازه بعضی از چی میشه ها خیلی خصوصیه !

 کسی پایه پیدا میشه این چی میشه ها رو ور داریم ؟

درد دل بود ...

بای .

 

 

علت دروغ گفتن در مرد هااااااا ....

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. '' آیا این تبر توست؟'' هیزم شکن جواب داد: '' نه
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نهفرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد
یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه)
هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟
'' هیزم شکن فریاد زد آره ''
فرشته عصبانی شد. '' تو تقلب کردی، این نامردیه
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز '' نه'' میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. وباز هم اگه به کاترین زتاجونز ''نه'' میگفتم تو میرفتی و با زن خودم میاومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی امافرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همیندلیل بود که این بار گفتم آره .

باز من اومدم ...

 

سلام خوبید ایشالا ؟ چه خبر ؟ نمیبینید من و کاملا خوشحالید دیگه ؟ یه مدت نبودم حالا

امروز اومدم یه چند تا آپ کردم که مجبورید خوشتون بیاد فهمیدید ؟‌ نظر یادتون نره ...

بای بای

ماجرای ولنتاین در ایران ...

 

دو روز قبل از ولنتاین:

- پسر اولی: پسر بازم امسال خل نشی و یه شبه کل حقوق یه ماهت رو براش خرج کنی‌ها!!! از من یاد بگیر! هر سال یه هفته قبل از ولنتاین باهاش قهر میکنم که خرج رو دستم نیفته! دو روز بعد از ولنتاین هم دوباره بهش زنگ میزنم و باهاش آشتی میکنم!!!
- پسر دومی: آخه نمیشه که مهدی جون! حداقل یه دسته گل باید براش بخرم و شام ببرمش بیرون! اگه امسال گردنبند براش نخرم که تا دو سال باهام حرف نمیزنه! گردنبند بدون گوشواره هم که خوبیت نداره!

- دختـر اولی: ای بخشکی شانس!! ولنتاین رسید و من هنوز هیچکی رو پیدا نکردم که خرش کنم تا برام کادو بخره!! امسال خوردم به پیسی!!
- دختـر دومی: نگران نباش بابا! ماشالا خر زیاده! از من یاد بگیر! هر سال دو تا دو تا کادو میگیرم!! بهت قول میدم یه خورده زرنگ بازی در بیاری تو هم امسال مثل من دو تا کادو میگیری!

دو روز بعد از ولنتاین:

- پسر دومی: مهدی‌جون راست میگفتی ها! عجب خریتی کردم!

- دختـر دومی: دیدی راست میگفتم! خر زیاده!!!

چه جوری با کلاس شیم ...

 

 اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:
 

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش"
 

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"
 

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم"
 

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"
 

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده"
 

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد"
 

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است"
 

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره "
 

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد"
 

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!


ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟

عشقولانه ...

 

کاش گناهی کنم که مجازاتش تبعید به قلب تو باشد


 

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یک بار است ... فکر تو تکرار است... جدائی دشوار است...


 

مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم


 

آرزو دارم که قشنگترین گل سرخ دنیا را بچینم و بر برگهای آن قطره ای از خون خود را بچکانم و آنرا به محبوبم هدیه کنم تا زمانی که گل را می بوید نفسش خون مرا گرم کند.


 

اگه می خوای بدونی چند تا دوست دارم تعداد نفسهایی که تا حالا کشیدی به توان قدمهات کن می فهمی


 

به شیشه گفتم دوستت دارم شکست به گل گفتم دوستت دارم پ‍‍‍ژمرد به دریا گفتم دوستت دارم خشکید حالا به تو میگم دوستت دارم مواظب خودت باش


 

آموختم بهار را با عشق ... تابستان را با شادی ...  پاییز را با غم... و زمستان را با امید ... و بودن را با تو سپری کنم.


 

همچون درختی که برگهایش را می ریزد کلماتم را بر زمین ریختم باشد که اندیشه های نا گفته ام در سکوت تو بشکفد


 

اگه یه روزدیدی همه ی درخت های کوچه روبریدن اصلا ناراحت نشو چون هنوز هم من هستم تا به من تکیه کنی


 

جدیدترین جمله عاشقانه : انرژی هسته ای من تویی


 

آسمون از غم که تو رو زمینی تا همیشه رنگ چشاش کبود شد گل که دونست خزون واسه تو هیچه رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد درختی که تو از پیشش رد شدی انقده برگاش رو زمین ریخت که مرد


 

ماه نمی دونست چه جوری بتابه از روی دست تو دید و بلد شد خورشید که دید نوری ازش نمی خوای رفت بالای قله و با تو بد شد دریا که دید موج موهات از اون نیست غرشی کرد و ته دل حسود شد


 

آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . . نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . . و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . . و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . . و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد


 

کاغذتم احساساتت رو روم بنویس .عصبانیتهات رو روم خط خطی کن . اشکاتو باهام پاک کن.حتی اگه سردت شد بسوزونم تا گرم بشی .فقط دورم ننداز


 

 و چه دانی که پس هر نگه ساده من چه جنونی ،چه نیازی ، چه غمی ست؟ یا نگاه تو که پر عصمت و ناز ، بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست .. دردم این نیست .. ولی دردم این است که من بی تو دگر از جهان دورم و بی خویشتنم پوپکم ! آهوکم! تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم


 

اگه یه روز چشات پر اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن . بهت قول نمیدم که ساکتت کنم ولی بهت قول میدم که پا به پات گریه کنم .


 

میدونی فرق لبخند تو با لبخند من چیه؟

تو وقتی شادی میخندی، من وقتی تو شادی میخندم


 

جاده عشق تا اطلاع ثانوی لیز و لغزنده می باشد از عاشقانی که قصد سفر در این جاده را دارند خود را به زنجیر محبت و صمیمیت مجهز کنند. ‹‹ پلیس راه عاشقان


 

اگه همه زنبورای دنیا نیشت بزنن حقته!

چون تو مثل گلی.


 

دوری،عشق های کوچک را از بین می بره.ولی به عشق های بزرگ عظمت می ده،مثل باد که یه کبریت و خاموش می کنه ولی شعله های آتش را بزرگ تر می کنه



یاس : به این دنیا خوش اومدی و کمک

 سلام . اینم آهنگ به دنیا خوش اومدی یاس . میدونم خیلی خوشتون میاد دانلود کنید ولی نظر یادتون نره ...

http://www.4shared.com/file/32961162/e18ffb2f/yas-kingblogfacom.html

 

WwW.PersianMafia.MihanBlog.Com

 اینم یاس و هیچکس که به اسم کمک خوندن :

http://www.4shared.com/file/33831092/c21edab6/Yas-_Komak.html

 

Ho3ein dep

salam azizan khoob . chetorid ? khob hamoon tor ke goftam nasle jadide gooshi?!   naaaaaaaaaa nasle mashin?! naaaaaaaaaaaaaaa . khanandast . esmesh hoseine refighe fabame gharare maeroof she ...

inam aksesh o ahangesh

 

Avareha_021..._mami_.mp3

avareha_021..._shahr.mp3

Avareha...Nefrat.021.MP3

 

تم گوشی ...

 

 سلام یه سری تم هست تو این سایت بگیرید قشنگن . آقا حمید آسفالت کردی ماروبگیر  

  من از اینجا دانلود میکنم ...

 

Nokia  :    N

       

Sony Ericsson

 

Nokia  :   E

 

Nokia   :  40 , 60 , 80

    

 

                                   www.pesianmob.net  

 

 

 

آدمک ها ...

باز دست من آلوده شد به قلم غم آدمک ها باعث شدن من دیونه شم احساسی ابلهانه تو وجودم بیگید چرا من شدم یه آدم بد ... من دروغ نیستم و تجربه شده برام هر چی از شکسپیر ترجمه شده برام من در حاله فرارم از دست خودم من پناه میخوام از فرار خسته شدم ....

 

 

                   

یلدا ...

سلام . شب یلدایی خیلی بدی بود ... امیدوارم به شما خوش                                 

                            گذشته باشه ... بای

 

Hi . Yalda Night For Me is Veri  

 

BAD … I hope That You Were   

 

WellCome … Bye             

                          

                       

                

    

Dead

 

     سکوت شبم شده تبدیل به رویایی سرد بهار زندگیم نابود شده با پاییزی سرد...

 

     در انتظارم که روزام سختر بشن چرا گلای بهاری من پرپر میشن...

 

     کمتر میشن کسایی که کنارم بودند فقط غم و غصه هان که به یادم موندن...

 

     خدا زندگی برای من کم رنگ شده حتی امیدم به فرداها کمتر شده... 

 

     ببین چه جوری دنیا لج افتاده باهام میخوام چشامو ببندمو برم تو رویاهام...

 

     میدونی چرا تو این دنیا من یه غریبم چون کسایی که با من بودن چیزی ازم ندیدن...

 

    دست خودم نبود که رفتم به پابوس غمها بگو چجوری تموم میشه این کابوس غمها...

   

    خدا فقط واسه یه بار دیگه میخوام ببینمت آره مرگ میخوام تو دستای سردم 

 

                                             بگیرمت ...